کد مطلب:315972
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:276
از صدیقه ی وسمقی (معاصر)
پرپرم در دست بی پروای عشق
می نهم سر بر كف سودای عشق
العطش! لب تشنه ام جامی دهید
از شكوه وصل پیغامی دهید
می خروشد در من آوای حسین
جان من مشحون ز صهبای حسین
سید لب تشنگان كربلا
در حصار كفر می خواند مرا
[ صفحه 62]
می سراید عشق را از نای خون
می تراود از لبش آوای خون
جمله شد در پاسخش گویا تنم
سرخی لبیك شد پیراهنم
كربلا نام مرا فریاد كرد
ز آشنای سنت خود یاد كرد
آشنای كربلا گام من است
همره باد سحر نام من است
می سپارم تن به هرم تیغها
می برم راه وفا تا انتها
آفرینش را سرودی دیگرم
در نماز خون سجودی دیگرم